

خالهی ثمین در حالی که همزمان هم حرص میخورد هم غصه، زیر لب تکرار میکرد: “وقتی توی یه کاری نه میاد، نباید بیخود اصرار کرد. این همه بابای ثمین گفت نمی خواد امروز بریما، مامانش قبول نکرد، بیا حالا اینم نتیجه ش”
دخترخالهی ثمین معتقد بود: “عمو پاش درد میکرد این نشونه بود که نبایدرفتن”
مادربزرگ ثمین تاکید داشت: “نفرین من بود که این بلا سرتون اومد، اگه اون روز دل منو نمیشکستید الان دست بچه تون نمیشکست”
پدربزرگش به پسرش خاطرنشان کرده بود که: “وقتی میری خونهی فامیلای زنت، خونهی فامیلای من نمیای همین میشه دیگه”
مامان ثمین میگفت: “نباید اصرار میکردم”
بابای ثمین افسوس میخورد که: “ای کاش نرفته بودیم پارک”
اون یکی مادربزرگش اذعان داشت که:” کاش امروز نیومده بودیم عید دیدنی که بعدش بچه ها اصرار کنن بریم پارک که بعدش ثمین سوار اسکوتر بشه و دستش بشکنه”
این وسط، من هر چقدر فکر میکنم به نظرم تنها دلیل شکستن دست ثمین این بود که سوار وسیله ای شده بود که نمی تونست کنترلش کنه.
و حتی اگر خیلی اصرار داشته باشید که فردی را به عنوان مقصر اصلی معرفی کنم شاید توقع بی جایی نباشه که فکر کنیم پدر و مادرش نباید اجازه میدادن دختربچه ای به این سن و سال، سوار یک اسکوتر برقی بشه و توی پارک ویراژ بده.
اما نمی دونم چرا همه اصرار داشتن که شکستن دست بچه، حتما یک زنجیرهی پیچیده داشته که از به هم پیوستن یه عالمه حلقهی ماوراءطبیعی به وجود اومده.
نمی دونم در این زمینه بحث علمی ای وجود داره یا نه، اما بنظرم مثال های زیادی می شه پیدا کرد که ما نقطهی شروع اشتباهمون رو بسیار دورتر از آنچه که واقعا هست تشخیص می دیم.
من اسمشو میذارم: انتقال مختصات خطا.
شاید بگید الان مهم اینه که دست دختربچه شکسته و تا مدت ها مثل اولش نمی شه و فرقی نمی کنه که تو نقطه ی بروز خطا رو کجای صفحه ی مختصات ترسیم کنی.
اما اگه با همین مثال بخوایم پیش بریم می بینیم که اگر من جای مادر ثمین باشم و بپذیرم که اشتباه من این بوده که اجازه دادم دخترم سوار وسیله ای بشه که مناسبش نبوده، این موضوع برام یه درس بزرگ میشه که در موارد مشابه آینده بتونم تصمیم درستی بگیرم و فرزندمو از خطر دور کنم.
اما حالا فرض کنیم من مختصات اشتباهم رو به جای دیگه ای منتقل کنم.
مثلا این نظریه که ” وقتی توی کاری نه میاد نباید برای انجامش اصرار کرد”.
لابد باید از این به بعد کل سیستم زندگیم رو بر این مبنا فلج کنم و فقط کارهایی رو انجام بدم که همه صد درصد باهاش موافق هستن.
دیگه بگذریم از نفرین مادرشوهر و سایر مواردی که به عنوان عامل شکستن دست ثمین از سوی وابستگان معرفی شد!