

1.
ما هیچوقت به دورانِ قبل از کرونا برنمی گردیم؛
روزی می رسه که خبرای مربوط به این بیماری کمرنگ بشه ولی احتمالا همین الان یه عالمه نویسنده توی جاهای مختلف دنیا دارن فیلمنامه ها و کتاب هایی می نویسن که قصه ش با چاشنی کویید19 روایت می شه.
معلوم نیست کدوم یکی از ما قربانی این ویروس بشه و کدوممون باقی بمونه اما من فکر می کنم زندگی برای کسایی که جون سالم به در می برن، احتمالا چیزی شبیه آرامش بعد از طوفانه.
——————
2.
اگه دین رو چیزی در نظر بگیریم که قراره به ما سبک زندگی بده، سبک زندگی آمریکایی پرطمطراق ترین دینی بود که توی این سال ها تونست برای خودش پیرو جمع کنه.
نسخه ای که این دین برای یه آدمِ 20 ساله که خوش گذروندنو دوست داره می پیچه احتمالا یه چیزی توی این مایه هاست: بیدار موندن تا نیمه های شب، خوابیدن تا نزدیکای ظهر، خوردن غذاهای چرب و فست، دیدن یه عالمه فیلم و سریال ، تفریحات پرهیجان و بعضا خطرناک و پریدن از یه رابطه به یه رابطه ی دیگه و…
نسخه محتاطانه تر این دین، واسه کسایی که زندگی هدفمندتری می خوان هم احتمالا یه چیزی شبیه اینه: یه مدت طولانی درس بخون، یه مدت طولانی کار کن، با ولع تجارت کن، تا می تونی مهارتای پولساز به دست بیار، تا جای ممکن تو طبقه های اجتماعی بالاتر برو، تلاش کن پارتنر بهتری به دست بیاری و…
تو شرایطی که یکم عادی تر بود، این برنامه یه دستورالعمل ایده آل بود که با یه کمی تغییر و تعدیل می شد برای هرکسی یه نسخه ازش بیرون کشید.
—————
3.
برای کسایی که علاقمند به خودیاری و توسعه فردی هستن، یه داستان آشنا هست که تصویری از بدبختی رو به نمایش می ذاره. قصه در مورد کسیه که وضعیت بدی داره، مثلا یه شغل طاقت فرسا و کم درآمد داره و همیشه از دست رییسش و همکاراش در عذابه، اما جرات نداره از وضعیتی که توشه جدا شه؛ جرات نداره تغییر کنه.
بعد از توصیف این زندگی رقت انگیز، معمولا اساتید انگیزه بخش می رن سراغ داستان کارآفرینا و مولتی میلیاردایی که مسیرشونو از توده آدما جدا کردن، به ترساشون غلبه کردن و تهشم موفق شدن یه بیزنس توپ راه بندازن و خوشبخت بشن.
ظاهرا توی سبک زندگی آمریکایی، راه انداختن یه بیزنس توپ، غایت عالی زندگی به حساب میاد. خیلی وقتا اینطور القا می شه که انگار بقیه آدما زندگی بیهوده ای دارن و فقط کسایی که همچین رویایی داشته باشن دارن توی صراط مستقیم حرکت می کنن.
اتفاقا مسئله مرگ هم توی این برنامه ریزی ها جایگاه ویژه ای داره.
چیزی که در مورد مرگ اهمیت داره اینه که اون لحظه پایانی، وقتی داری تموم می شی برگردی به زندگیت نگاه کنی و ببینی کارای بزرگی کردی یا نه؟ از فرصت هات استفاده کردی یا نه؟
اما چه کاری و فرصت برای چی؟
تو این داستان آشنا، معمولا اینطور القا می شه که کسی که هدف زندگیش ساختن یه کسب و کار گنده بوده یا کلا افتاده تو راه رسیدن به یه هدف بزرگ از این جنس، لحظه مرگ از خودش شرمنده نیست و با دلی آرام و ضمیری مطمئن از دنیا می ره.
شما اگه این دین نوین جهانی رو بپذیرید، پیامبراش می شن امثال استیو جابز و بیل گیتس و زاکربرگ. بقیه مردم هم، هر کسی در وسع خودش باید تلاش کنه مثل اینا عمل کنه.
—————
4.
یه نوشته می خوندم چندسال پیش، الان پیداش نمی کنم ولی فکر می کنم مال دکتر شریعتی بود. مضمونش این بود که پدر مادرای ما_قشر مذهبی ایرانی_ انقدر نگاهشون رو به آسمون بوده که یادشون رفته زمین زیر پاشونو آباد کنن.
فکر کنم همین شد که ما، بچه های اونا، انقدر از خشکی و بی حاصلیِ زمینِ کویر شده زیر پامون به ستوه اومدیم که سرمونو انداختیم پایین و مشغول زمین شدیم و کلا زدیم زیر آسمون.
شاید یه بخش دیگه از این آسمون گریزی رو هم بشه ربط داد به جبهه گیری علیه حکومتی که رویکردش به سمت یه دین آسمونی بود اما موقع عملکرد خیلی جاها لنگید.
ما نمی تونیم گرون شدن بنزین رو توسط کسایی که با لباس دین به ریاست رسیدن بپذیریم، در نتیجه خیلی از حرفایی که توسطِ هملباس های این آدما به ما زده شده رو هم از دایره حقایق ذهنیمون خارج می کنیم.
همین شد که شاید خیلی از چیزایی که به عنوان هدف و سبک زندگی توی گوشمون خونده بودن، توی ذهن ما تبدیل شدن به یه سری دروغای مذهبی.
—————
5.
من فکر می کنم احساس بدبختی حسیه که مقایسه کردن خیلی توش تاثیر داره.
واسه آدمی که توی خاورمیانه به دنیا اومده بی ثباتی و آشفتگی، ترس و عدم امنیت، وحشت از آینده و مرگ اخلاقیات توی بزنگاه های حساس چیز غریبی نیست.
کرونا بهمون نشون داد وقتی شرایط از حالت عادی خارج باشه، اخلاق و انصاف می تونه توی خیلی از جاهای دیگه دنیا هم فراموش بشه؛ حتی جاهایی که به نظرمون همون بهشت موعود روی زمین باشن.
کرونا بهمون نشون داد که رنگین پوستا خیلی راحت می تونن توی اولویت مرگ قرار بگیرن، مردم و دولت می تونن دزدی کنن، سالمندا رها بشن و…
بنظرم بزرگترین چیزی که کرونا به ما هدیه داد پذیرش مفهوم عدم اطمینان بود. شاید تا قبلشم هممون عدم اطمینان رو میشناختیم ولی کرونا این مفهوم رو خیلی بد کوبوند توی صورتمون ،جوری که شوکه بشیم و به خیلی چیزا شک کنیم.
——————
6.
سایه مرگ این مدت روی سر آدم ها و بیزنس ها بدجوری سنگینی کرد. این سوال بازم جون گرفت که اگه همین الان بمیریم آیا زندگی خوبی داشتیم یا نه؟
بنظرم شاید بهتر باشه اون لحظه آخر معروف زندگی رو، گاهی هم با نگاه به اون طرفِ دروازه مرگ تجزیه و تحلیل کنیم.
اینکه یه عالمه کار کرده باشیم، هدفای خوب و بزرگو دنبال کرده باشیم و خیلی چیزای دیگه گرچه اهمیت دارن، اما اصل ماجرا نیستند. ظاهرا ما به یه سری عامل معنابخش نیاز داریم که بتونه از اصلی ترین کارها تا کوچکترین جزییات رو پوشش بده. ما به نیتی فراتر از رضایت خودمون و بهبود زندگی مادیمون نیاز داریم تا بتونیم بودن توی صراط مستقیم رو تشخیص بدیم.
می دونین من می ترسم از این که حرفای مذهبی ای که بهشون پشت پا می زنیم، دروغ نباشن.
آخوندیش نکنم، منظورم زندگی خشک مقدس طور نیست. منظورم قناعت و بیخیالی نیست. می شناسیم مردی رو که هزار سال پیش زندگی زیبایی داشت و سال های سال از زندگی معنادارش رو مشغول چاه کندن و نخل کاشتن بود.
مشخصا من طرفدار زهد منفعل و زندگی صوفیانه نیستم، اینجا رو اگه خونده باشین می دونین که اتفاقا راه انداختن کسب و کار و پولدار شدن و این صحبتا دغدغه حقیر هم هست. بحثم فقط اینه که این برنامه ای که خیلی از ماها بهش پایبند شدیم ظاهرا اونقدری که نیاز داریم جامع نیست، دریچه ای که داریم ازش به زندگی نگاه می کنیم ظاهرا فقط یه بعد قضیه رو پوشش می ده و ممکنه ما رو بدجوری متضرر کنه.
شاد بد نباشه خیلی جدی به این چیزا فکر کنیم و مسیر و هدفمونو بسنجیم. کرونا این دغدغه رو به ما داد.
1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام
وقتتون بخیر
سعیده صفی نور هستم، یکی از اعضای متمم.
موضوع پایاننامهام بازاریابی محتوایی دیجیتاله و قراره این موضوع رو در بین اعضای وبسایت متمم بررسی کنم. ممنون میشم که شما هم پرسشنامهام رو تکمیل کنید و برای کمک به جمعآوری پرسشنامه بیشتر، لینکش رو با دوستان دیگه متممی به اشتراک بگذارین.
پیشاپیش ممنونم
لینک پرسشنامه:
https://forms.gle/MiN5j1A9BUauCToM9
پروفایل متمم من:
https://motamem.org/profile/6258/