

ردبول لیدر بلامنازع صنعت تولید محتوا است، در این نوشتار خواهیم دید که این گاو نر قرمز چگونه قصههایش را برای مردم بازگو میکند.
فقط به دو دههی گذشته بنگرید، انسانهای عصر حاضر به حدی توسط منابع گوناگون تغذیه اطلاعاتی میشوند که با اطمینان فکر میکنند میتوانند به صورت تخصصی در هر زمینهای اظهارنظر کنند. این ویژگی نوظهور به خصوص در هنگام خرید کردن و انتخاب از میان محصولات متنوع بیشتر به چشم میخورد.
خریداران هزارهی سوم دیگر مجذوب تبلیغات رنگارنگ و پر سر و صدا نمیشوند بلکه با بیاعتنایی کانال تلویزیونی را عوض میکنند. این خریداران تا بن دندان به ابزارهای اطلاعاتی مسلح هستند، از این رو به هنگام خرید تنها با فشردن چند دکمه و چند کلیک تمامی مشخصات محصول مورد نظر خود را دریافته، آن را با تمام نمونههای مشابه مقایسه کنند و در نهایت خود تصمیم میگیرند که قصد خرید چه چیزی را دارند. این احساس تسلط و تحت کنترل داشتن اوضاع به آنها احساس غرور و پیروزی میدهد و دیگر حاضر نخواهند بود به سادگی حرفهای بازاریابان و تبلیغات فروشندگان را باور کنند. در چنین شرایطی دیگر این استراتژی که محصول را پیش چشم مشتری بگذارید بیتأثیر خواهد بود، رمز موفقیت در این بازی این است که مشتری را به سمت محصول خود بکشانید؛ اما چگونه؟
کسب و کارهای بزرگی نظیر ردبول به سرعت دریافتند که در چنین شرایطی تنها راه حل باقیمانده، داشتن محتوایی است که مقاومت مخاطب را از بین ببرد، او را برای مدتی با خود همسفر کند و در نهایت بقیهی مسیر را به عهدهی خود مشتری بگذارد؛ اما این محتوا چیست؟
برای اینکه بتوانیم ابزار ردبول برای بازاریابی را درک کنیم باید سفری به ژرفای تاریخ حضور انسانها بر زمین داشته باشیم.
به هزاران سال پیش فکر کنید، زمانی که اجداد اولیهی ما هنوز در غارها ساکن بودند، میتوانید تصور کنید که با آن همه خطرهای محیطی و کمبود امکانات و پایین بودن سطح تمدن چقدر اختلاف نظر و دعوا و کشمکش بین آنها شکل می گرفته است؛ اما سنگنوشتهای روی دیوارها ثابت میکند که حتی در آن زمان هم یک عامل قوی شب هنگام آنها را گرد هم جمع می کرده است، چیزی که آنها را وادار به نقاشی روی دیوارها میساخت.
کمی جلوتر بیایید، یک آتش افروخته و افرادی که گرد آن حلقهزدهاند و همه بی هیچ کلامی چشم به سخنان و حرکات راوی دوخته اند تا برایشان راز و رمز نقاشیهای روی دیوارهها را شرح دهد.
به نیمهشبی بیندیشید که در نور لرزان یک چراغ، قلمی در جوهر فرو می رود و بر کاغذ مینویسد، کتابی که سالها بعد یک دختر بچهی احساساتی را تا پاسی از شب بیدار نگه میدارد تا با ورق زدن آن، ادامهی ماجرا را دریابد. تصاویری که آن سالها دخترک در ذهن خودساخته، سالها بعد در پردههای سینما پیش چشمش پدیدار میشوند و از آن پس زندگی در کنار کتابهای چاپی و فیلمها و سریالهای خوش آب و رنگ، فرصتهای بیشتری برای زندگی کردن با افرادی که هرگز در زندگی ندیده است برایش فراهم میکند.
تمام آنچه که اینجا به آن پرداختیم همگی بیانگر تصاویر مختلفی از روند تکاملی یکی از شیرینترین مفاهیم ساختهی ذهن بشر است: داستان.
محتوایی که از آغاز زندگی با انسانها همراه بوده است.
عطش شنیدن داستان از آغاز تاریخ با آدمی همراه بوده است. داستان تنها محتوایی است که تکرارش برای انسانها آزار دهند نیست. آدمی در برابر شنیدن داستان مقاومت نمیکند بلکه مشتاق و طالب آن است.
اینها و بسیاری دلایل دیگر داستانگویی را تبدیل به یکی از مهمترین مهارتهای لازم در صنعت تولید محتوا و بازاریابی و تبلیغات بر همین اساس تبدیل کرده است. در قرن بیست و یکم هنرمند واقعی کسی است که بتواند این میراث گرانبهای بشری را آن طور که برای انسانهای هزارهی سوم جذاب است، تعریف کند.
این بار ما به سراغ نوشابهسازی می رویم که بیش از همه توانسته داستانهایش را برای مردم تعریف کند.
هرچند محصول ابتدایی ردبول نوشابهی انرژیزاست اما این کمپانی چنان هوشمندانه درگیر تولید محتوا شده است که اکنون به عنوان یکی از پیشقراولان صنعت بازاریابی محتوا شناخته میشود. رد بول در تمام محتواهای تولیدی به دنبال اشاعهی سبکی از زندگی است، سبکی از زندگی هیجانانگیز و شاد که نوشابههای انرژی زا جزئی از آن قلمداد میشود.
سایت ردبول
اینجا خبری از قوطیهای رنگارنگ نوشابه نیست، بلکه تم اصلی این وبسایت بر اساس اخبار و اطلاعات دنیای ورزشهای مهیج و پرطرفدار پایهریزی شده است
در ادامه میتوان به داستانهای جذاب Red Bulletin اشاره کرد، ماهنامهای با تیراژ میلیونی که مانند تمام رسانههای دیگر ردبول با بیان داستانهایی زیبا و درعینحال باورپذیر، مخاطبان خود را مجذوب کرده است. داستانهایی که اغلب راویان آنها انسانهایی هستند که در شرایط سخت توانستهاند به موفقیتهای بزرگ دست پیدا کنند و در این ماهنامه خواننده را مهمان زندگی پر ماجرای خود میکنند.
در کنار اینها شاهد RedBull content pool هستیم، جایی که در آن تصاویر، داستانها و مقالات باکیفیت و جذاب در کنار هم جمع شده است. هواداران این پایگاه با عضویت در خبرنامهی آن میتوانند از اطلاعات مربوط به ورزشها و قهرمانان مورد علاقهی خود مطلع شدند، هم چنین این پایگاه به عنوان یک منبع معتبر، اخبار و مقالات خود را در اختیار سایر وبسایتها و مجلات قرار میدهد.
پس از موفقیتهای روزافزون content pool، ردبول media house را راهاندازی کرد تا تمامی فعالیتهای رسانهایش را در یک جا مدیریت کند، مدیا هاوس به عنوان مغز متفکر تولید محتوای ردبول، مدیریت ایستگاههای رادیوی و تلویزیونی، شبکههای اجتماعی، بازیهای آنلاین و پایگاههای اطلاعاتی و توسعهی اپلیکیشنهای موبایلی ردبول را بر عهده دارد.
با وجود تعدد زیاد تولیدات محتوایی ردبول، تمام آنها پیرو خط مشی اصلی این کمپانی بوده و مانند اعضای یک بدن در نهایت بیانگر هویت و شخصیت این برند نامدار هستند. در تمام لحظات همراهی با این رسانهها میتوان به سادگی شخصیت و هویت این کمپانی که همان شادی، هیجان و انجام کارهایی فراتر از تصور است را حس کرد.
علاوه بر فعالیت مستقیم در دنیای رسانه، ردبول یک گام جلوتر رفته است و با خرید تیمهای ورزشی و یا پشتیبانی مالی از آنها، به طور مستقیم پا در میدان فعالیتهای مهیج نهاده و قهرمانهای رد بولی را در تمام عرصهها به جهان معرفی میکند. به عنوان مثال میتوان به حضور موفق و قهرمانیهای پیاپی تیمهای تحت حمایت این کمپانی در مسابقات فرمول یک اشاره کرد که بار دیگر هویت آمیخته با انرژی و هیجان ردبول را به رخ هواداران این ورزشها میکشاند.
پروژهی ردبول استراتوس یا «مأموریت به سوی لبهی فضا» که در سال 2012 توسط ردبول پیادهسازی شد، یکی از پرسروصداترین و مهیجترین پروژههای تبلیغاتی است که تا به حال در جهان انجام گرفته است. در این پرش فضایی که در لایهی استراتوسفر اطراف زمین انجام گرفت فلیکس باومگارتنر، چتربازِ اتریشی توانست رکورد بلندترین، طولانیترین و سریعترین سقوط آزاد جهانی را نصیب خود کند، میتوانید در وبسایتی با همین نام از تمامی جزییات و رویدادهای مربوط به این رکوردشکنی بزرگ خبردار شوید:
در واقع این بار رد بول ترفندی را که سالها دستمایهی صنعت سینما و مد بوده در یک صنعت غذایی به اجرا در آورده است، ساختن داستانهایی زیبا که مخاطبان را مجذوب خود میکنند تا در نهایت آن را به تقلید از قهرمان داستان ترغیب کنند به نحوی که دوست داشته باشند در تمام حرکات و رفتارها و عادات مانند قهرمان ها باشند، در چنین شرایطی مخاطبان جوان و ماجراجوی رسانهها در هنگام خرید نوشیدنی، بعید است به گزینهای غیر ازردبول فکر کنند.
پی نوشت: قبلا در بازاریابی محتوا با طعم کوکاکولا، گفتم که علی رغم این که برندهایی مثل ردبول، کوکاکولا و پپسی همیشه بهترین مثال ها برای فعالیت های بازاریابی و تبلیغات هستند، تصمیم گیری در مورد مصرف شخصی محصولات این برندها می تواند به عوامل دیگری هم بستگی داشته باشد. من که شخصا نوشابه ردبول نمی خورم، اما در بازاریابی محتوا از ردبول درس می گیرم.
2 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
جالبه روند رو به رشد قلم نویسنده و ایده های ذهنیش در تمام نوشته ها مشخصه، وقتی داشتم این متن رو میخونم دوست داشتم دنبالش کنم تا آخر و این یعنی قدم گذاشتن در اون مسیری که باید برای شما خانم نویسنده!
ممنون از تعریفت سحر.
خوشحالم که نوشته هامو دنبال می کنی:)